قهرمانان تنهایند!

بسیاری اوقات وقتی تمجید مردم و آن شور و هیجانی را که برای قهرمانی رفته برپا می‌کنند می‌بینی، شگفت‌زده می‌شوی. لحظه‌به‌لحظه و ذره‌به‌ذره، آقای قهرمان به داستانی تبدیل می‌شود، همۀ جزئیات کوچک زندگی‌اش زنده می‌شود؛ شعر و حماسه برایش سروده می‌شود، به‌گونه‌ای که تو نیز دوست داری جای آن قهرمان باشی. این همه محبوبیت، این همه حماسه، چرا که نه؟ خوب است اگر این‌طور باشد.

اما در حقیقت، قهرمانان بسیار تنهایند؛ حتی این محبوبیت را احساس نمی‌کنند، آن را هم نمی‌بینند. هیچ‌کدام به واقعیت ترجمه نمی‌شود، هیچ وجودی ندارد جز تنهایی و بی‌پشتیبانیِ کشنده و یتیمیِ جگرسوز. او هر وقت نگاه می‌کند، یا کسی را نمی‌بیند، یا تنها مشتی انسانِ تنهاتر از خودش را می‌بیند.

در این میان، تنها محرک این قهرمانی و مقاومت، محبت خداست، همراهیِ لطف خداست؛ چیزهایی که از دید ما پنهان‌اند، اما قهرمانان با چشم دل و سر می‌بینند، چون خدا خود صاحب تنهایان است، جایگزین همۀ آن‌هایی است که باید باشند، اما نیستند.

این ایمان و یقین، این چشم به خدا داشتن، بخش سنگین داستان قهرمانان است.

10/29/2024 12:34:47 AM

دسته بندی نوشته