▪️حقیقت سبأیی ها

▪️حقیقت سبأیی ها

"عبدالله ابن سبأ" یکی از سران یهودی یمنی بود، که در زمان خلافت "عثمان بن عفان"، مسلمان شدن خویش را اعلام کرد [1]. وی به "ابن سبأ" مشهور بود [2]. هدف او نفوذ کردن در میان مسلمانان به قصد ضربه زدن به سلطه و حکومت اسلامی بود.
سریعا در حجاز و بصره و کوفه توطئه هایش را به راه انداخت، و درصدد گرد آوری هواداران در شام نیز برآمد [3]. معاویه فورا خطر این شخص را احساس کرد و از او جلوگیری کرد [4]. سپس به مصر رفت و در آنجا نیز هواداران بسیاری را برای اهدافش جمع کرد [5].


موضوع و سرگذشت عبدالله ابن سبأ و سبأیی ها، هم در منابع تاریخی اهل سنت و هم در منابع اهل تشیع بیان شده است، برای مثال در منابع تاریخ اهل سنت مانند: سیف بن عمرو [6]، دینوری [7]، طبری [8]، مقدیسی [9]، و در منابع اهل تشیع مانند: خصیبی [10]، کشیشی، طوسی [11]، مجلسی [12].

با این حال بخش کثیری از مستشرقین و نویسنده گان جهان اسلامی با اهدافی مشخص، در تلاشند تا عدم وجود چنین شخصیتی را اثبات کنند، هدف اساسی هم از این کار، پنهان کردن نقش سبأیی ها در آشوب و فتنه ی عصر "عثمان بن عفان"، و انداختن همه ی گناهان و بی توجهی ها به دوش خود خلیفه (عثمان بن عفان) است.

ابن الاثیر با دقت فراوان نقشه ی عمومی این آشوب و توطئه را نمایان کرده است: {"عبدالله ابن سبأ" یکی از سران یهود بود، که در عصر "عثمان بن عفان" مسلمان شد. در حجاز رفت و آمد داشت و از آنجا به بصره، سپس به کوفه، سپس به شام رفت، هدف او سردرگم کردم مسلمانان بود. ولی در شام موفق نشد و مردم شام او را بیرون راندند، سپس به مصر رفت و در میان مردم ماند و می گفت: "جای تعجب است که مردم به بازگشت عیسی باور دارند ولی به بازگشت محمد باور ندارند". با این سخنان مبانی و اصول بازگشت را برای مردم بنیان نهاد، و مردم نیز از او دریافتند.
سپس به آنان می گفت: "هر پیامبری وصیتی دارد و علی وصیت محمد است، چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که وصیت محمد را به جای نیاورد و وصیتش را پایمال کند، عثمان خلافت را به ناحق دریافت کرده است، پس برخیزید و شروع به طعنه زدن به والیان و مسئولان کنید، و وانمود کنید که به (امر به معروف و نهی از منکر) عمل می کنید، تا دل مردم را بدست بیاورید".
سپس داعیانش را به مناطق مختلف فرستاد. در مورد نالایقی والیان برای داعیانش نامه می نوشت، و آنان هم در میان خودشان همین کار را انجام می دادند. به صورت مخفیانه برای افکارشان تبلیغ می کردند. تعدادی نامه ی جعلی را در مورد کم و کاستی والیان و مسئولان نوشتند و به مکان های دیگر فرستاند، تا اینکه خود را به مدینه رساندند، و در آنجا نیز ادعایشان را منتشر کردند.} پیامشان به قصر خلافت رسید، و بعد از مناقشه درباره ی آن، برای راه حل گام برداشته شد [13].




➖منابع➖


[1] - مسكويه: تجارب الأمم، الطبعة الثانية، مطبعة سروش، طهران، سنة 2000، ج1، ص 435.
[2] - ابن الأثير: الكامل في التاريخ، ج2، ص 517.
[3] - مسكويه: تجارب الأمم، الطبعة الثانية، مطبعة سروش، طهران، سنة 2000، ج1، ص 435.
[4] - تاريخ الطبري، ج4، ص 340.
[5] ابن كثير: البداية والنهاية، ج10، ص 263.
[6] - سيف بن عمرو: الفتنة و وقعة الجمل، ص 48.
[7] - المعارف، ص 622.
[8] - تاريخ الطبري، ج4، ص 340.
[9] - البدء والتاريخ، ج5، ص 125.
[10] - حسين بن حمدان الخصيبي (ت: 334هـ): الهداية الكبرى، الطبعة الرابعة، مؤسسة البلاغ، بيروت، سنة 1991،  ص 151.
[11] - محمد بن الحسن الطوسي: اختيار معرفة الرجال، الطبعة الاولى، مؤسسة النشر الاسلامي، 1428هـ، ص 102.
[12] - محمد باقر المجلسي: بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ج25، ص 263.
[13] - ابن الأثير: الكامل في التأريخ، ج2، ص 526.


نوشته ی: نهاد جلال 

🔘-مؤسسه آستانه

JOin 🔜  @astanaorganization

4/14/2021 4:21:48 PM

دسته بندی نوشته

12