تغییر مفهوم «عشق» در غرب
تغییر مفهوم «عشق» در غرب
وقتی انسان کنترل امور را به دست گرفت و برای اولینبار در تاریخ تصمیم گرفت خود را از نور و هدایت الهی (مِتافیزیک) «رها» کند، آنگاه دچار سردرگمی، تردید و تناقض شد، مانند فردی که چشمبسته راه میرود و نمیداند قدمهایش به کجا ختم میشوند. نتیجهٔ این طغیان و فرعونشدنِ انسان و حقنشناسی او در برابر خداوند، ازبینرفتن مفاهیمی چون عدالت، ظلم، خیر و شر است. مفهوم عشق نیز از جمله مفاهیمی است که برخلاف درکِ بشر بر اساس شواهد باستانشناسی در غرب از پوشش واقعی خود خلع شده و تغییریافته است.
ما در اینجا تغییر مفهومِ مذکور را به چند بخش تقسیم میکنیم:
1. تغییر عشق بهطورکلی: عشق در انسان معنای ساده و زیبایی داشته است، اما غرب بهتدریج بتی بهنام عشقِ مطلق ایجاد کرد. این مفهوم پس از رنسانس بیشتر در مسیحیت ظاهر شد، و برای تشخیص مسیحیت از یهودیت، عشق محورِ همه چیز قرار داده شد و در نتیجهٔ این مفهوم، چیزهایی پدید آمد که نسبت به قرون گذشته عجیبوغریب بودند، زیرا غیرت، فضیلت و دیگر ارزشهای والا از بین رفتند. ازاینرو، پس از آنکه ایدئولوژی لیبرالیسمِ معاصر محور اعتقادات ابرقدرتهای جهان قرار گرفت، تأکید بیشتری بر پاکسازی ادیان و پرکردن آنها از جرعهٔ عشق و پذیرش متقابل مطلق شد، چنانکه اسقف آگوستوس میگوید: «فقط عشق بورز، دیگر هر کاری که میخواهی بکن».
۲- تغییر مفهوم عشقِ انسان به انسان، جسمی و روحی: بدیهی است که وقتی دو همسر وارد رابطهٔ زناشویی میشوند، یکی از عشقهای اصلی در کنار عشق معنوی، وفاداری و احترام، میل به آمیزش است، بهعنوان یک غریزهٔ طبیعی در انسان؛ بنابراین، این رابطه یک پوشش حلال است، یعنی ازدواج همان چیزی است که ذکر کردیم، نه بیشتر و نه کمتر. اما در جوامع غربی، به دلیل ازدستدادن قداست و سرگشته شدن انسان در دریای بیهودگی و مادیگرایی، مفهوم عشقِ بین دختر و پسر یا بین دو همسر را به سطح دیگری میبرند و آن را از حقیقت خود خارج میکنند، مثلاً تعریف دیگری برای آن بیان میکنند، مانند: پرستش و عشقِ ابدی و... که غالباً عزیزان خود را به مرتبهٔ خداوندی میرسانند، این نیز نتیجهٔ فقدان قداست حقیقی است که انسان به آن گرفتار میشود که باید برای پرکردن آن قداستِ الهی به مفهوم دیگری متوسل شود، لذا به امور دنیوی روی میآورد و به آنها مقام الوهیت میبخشد. این همان چیزی است که پروفسور جردن پیترسون، روانشناس معروف به آن اشاره میکند و میگوید که حتی یک ملحد هم خدایی دارد، زیرا قطعاً چیزی وجود دارد که آن را بهجای خدا میگذارد و آن را میپرستد، خواه با آگاهی و علم بدان یا عدم آگاهی. همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ﴾.
۳- خلط مفهوم دوستداشتن خداوند با دوستداشتن انسان: در اینجا سردرگمهای غربی، دلبستگی انسان به انسان و دلبستگی انسان به خدا را اشتباه میگیرند. دلبستگی انسان به خدابین خوف از غضب و امید به رحمت خداوند قرار گرفته است که در آن انسان با عبادت و اعمال نیک و دوری از منکر آنگونه که خداوند امر کرده است، به خدا نزدیک میشود. اما آنها میآیند و معیار عشق انسان به انسان را برای خداوند نیز قائل میشوند، یعنی نوعی از (انسانانگاری Anthropomorphism) در نظر میگیرند و با عشقی انسانی باخدا رفتار میکنند. ریشهٔ این آشفتگی به مسیحیت بهویژه پس از رنسانس برمیگردد، ملاحظه میشود که کلمهٔ پدر «Father» در مورد خدا به کار میرود و این نشان میدهد که آنها انتظار داشتند خداوند با آنها رفتاری پدرانه داشته باشد، علیرغم خودسری و نافرمانی فرزندانش، همیشه مهربان و محبتآمیز باشد که این دیدگاه مسیحیان معاصر است که میگویند: «مسیح بهخاطر گناهان ما مصلوب شد و همهٔ ما را با آغوش خود به بهشت خواهد برد». به همین دلیل است که از دیرباز در مسیحیت به دلیل «مسئلهٔ فلسفی شر» ارتداد وجود داشته است. خلاصه این مسئله این است که انسان میپرسد: اگر این همه بدبختی در جهان وجود دارد، چرا خداوند اجازه میدهد درحالیکه میتواند از آن جلوگیری کند؟ زیرا آنها معتقدند که همهٔ افعال خداوند باید به نفع انسان باشد و وجود عمل حکیمانه را رد میکنند، برخلاف مسلمانان که معتقدند بدی و شر نسبی است و افعال خداوند همه حکیمانه است، چه حکمت پنهانی و چه آشکار.
دوستداشتن خداوند یعنی پیروی از دستوراتش، دوری از نواهیاش، یاد او، اندیشیدن به مخلوقاتش و فنا شدن در حُب او که از دیرباز راه عارفان و سالکان بوده است؛ بنابراین، بدیهی است که دیدگاه دلبستگی انسان به خدا در غرب از دیرباز تغییریافته و از فطرتِ پاک خارج شده است. همهٔ این تغییرات و انحرافات به این دلیل است که مردم خود تصمیمگیرندهٔ تشخیص خیر و شر میشوند و عقل خود را ملاک قرار دادهاند، درحالیکه در عقیدهٔ مسلمانان، یکی از اصول اساسی این است که خیر و شر را شرع تشخیص میدهد، نه عقل.
#آستانە_Astana
Join:
t.me/astanaorganization