حافظه سپر است!
میگویند اگر گاو اسپانیایی بتواند از میدان نمایش گاوبازی نجات پیدا کند، دیگر آن را به میدان نمیآورند. این پاداش برای گاوی نیست که توانسته از میدان نجات پیدا کند، بلکه به این دلیل است که گاو اسپانیایی صاحب حافظهای قوی است و زود حرکات و تاکتیکها را یاد میگیرد. اساس این نمایش بر ناآگاهی و بیحافظگی گاوها استوار است، تا نمایشدهنده بتواند بهراحتی حرکاتش را انجام دهد و گاو متوجه حرکاتی نشود که نمایشدهنده انجام میدهد. در نهایت نمایشدهنده گاو را برای لذت بیننده و تماشاگر میکشد.
حافظه سپر است...
حافظه راه و دروازۀ آزادی است... [۱]
حافظه بسیار مهم است. هر ملتی که حافظه نداشته باشد، نمیتواند آزاد باشد، نمیتواند به سوی پیش قدم بردارد و همیشه در زیردستی و انقیاد باقی میماند، زیرا هر ملت بیحافظهای همیشه آن تحقیراتی که بر او میشود، آن لحظاتی که خون میچکد و بوی خون در کشورش بالا میگیرد، یکی یکی نسلهایش را میبیند که چگونه به دست دشمن قربانی خون میشوند، صدها و هزاران جسد بیجان در برابرش افتاده، اما خیلی زود حافظهاش خالی میشود و هیچکدام از آن فاجعاتی که دیده در حافظهاش نمیماند و چیزی به یاد نمیآورد. بنابراین ظالم و دشمن بزرگش را به نیکوکار و دادرس تبدیل میکند، به درب قاتل خودش میرود تا تبدیل به دادرس شود و رهاییاش دهد، او نیز دوباره او را میکشد، به ناموسش تجاوز میکند، ثروت و اموالش را میدزد.
بعد چه؟ دوباره حافظهاش خالی میشود و همۀ اینها را فراموش میکند، باز دوباره درب قاتلش را میزند و از او درخواست کمک میکند! وضعیت این ملت مدام تکرار میشود، نمیتوانند رهایی پیدا کنند اگر حافظۀ درستی نساخته شود و صاحب حافظه نشوند، زیرا هر ملتی که حافظۀ قوی داشت، فاجعاتش را به یاد آورد و فراموش نکرد، آن ذلت و سرکوبی و تحقیری که بر او شده به شعلۀ برافروختن آتش شورش و قیام تبدیل میکند، آنگاه میتواند به سوی آزادی و استقلال برود.
درست از همین منظر است که اشغالگر و ستمگران مدام تلاش کردهاند حافظۀ مردم را پاک کنند، برای این کار چندین راه در پیش گرفتهاند، تلاش کردهاند هیچ ردی از آن نسلکشیهایی که انجام دادهاند باقی نگذارند، یا دستکم مدارک را تحریف کنند و با اعداد بازی کنند.
کشورهای غربی اغلب این راه را در پیش گرفتهاند، مردمان بومیشان را قتلعام کردند، اما اکنون از یک دو میلیون صحبت میکنند که از بین بردهاند، حداکثر به ۱۰ میلیون میرسد، چنین نشان میدهند که اینها به جایی رفتهاند که تنها چند خردۀ کوچک در آن زندگی کرده و زمین، زمینی خالی بوده، یا همانطور که هرتزل، ناظر اسرائیل میگوید: «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین!» در حالی که چیزی بدیهیتر از این نیست که فلسطین هرگز سرزمینی بدون مردم نبوده. همچنین اسرائیل همیشه کار بر روی پاک کردن حافظۀ مردم کرده، چنین نشان داده که کشتار و ستم نکرده! این مکانیسم کار خوبی کرده، اکنون بسیاری از مسلمانان فکر میکنند اسرائیل در این جنگ آخر تعداد همۀ کسانی که از ۱۹۴۸ کشته به ۱۰ هزار نمیرسد، بلکه خیلی کمتر هم!
این در حالی است که یهودیان توانستند هولوکاست و مصیبتهای دیگرشان را در حافظۀ کل جوامع بشری معاصر ذخیره کنند، از این راه نیز توانستند به اهداف و مقاصد بزرگ زیادی برسند، برخلاف مسلمانان که از این جهت بسیار ضعیفاند.
بنابراین حافظه کلید برخاستن و بازیابی خود است، کلید استقلال و آزادی است. هم بهعنوان کرد، هم بهعنوان کل جهان اسلام، اگر حافظۀ عمومی را فعال نکنیم و بکار نگماریم نمیتوانیم بر تخت سروری بازگردیم و همیشه با همان فاجعه و همان شکست روبهرو میشویم که دهها صدبار روبهرویش بودهایم.
[۱] این داستان را از شعری از تمیم برغوثی گرفتهام.