ورشکستگی سکولاریسم در برابر دین تزی از فیلسوف آلمانی «کارل اشمیت»

پس از سرگردانی جامعۀ غرب و دفن دولت دینی و ایجاد ساختار مصنوعی انسانی، تلاش کردند تمام میراث، فرهنگ و بنیان‌های دینی که در پس‌زمینه‌شان وجود داشت را پاک کنند؛ همانطور که نوجوانی پر از عقده‌های روانی می‌خواهد به عنوان نوعی طغیان با سنت‌های والدینش مقابله کند.

جامعۀ غرب نیز خواست از نو چیزی بسازد که برای جامعۀ بشری بسیار غریب است: سکولاریسم.

اما نکتۀ قابل تأمل این است که غرب در جدا کردن خود از ارزش‌های والای دینی شکست خورد و در نهایت، سکولاریسم دزدی ترسو شد که از سرگردانی بی‌اساس، اقدام به دزدیدن ارزش‌های دینی کرد که در دولت‌های دینی در طول تاریخ بشریت وجود داشته است.

برای مثال، هر یک از اصطلاحات «شکوه دولت (حاکمیت)، شرف، شجاعت، جنگ مقدس، شهید» که کاملاً دینی هستند، دولت جدید نتوانسته از آن‌ها دوری کند. مثلاً وقتی جنگی رخ می‌دهد، دولت سکولار فوراً به تبلیغ حفظ شکوه (حاکمیت) می‌پردازد، همچنین از داستان‌های شجاعت و شرف سخن می‌گوید، مانند هر خطابۀ دینی، یا کشته‌شدگان خود را شهید می‌نامد بدون اینکه دولتش ارتباطی با دین داشته باشد.

شایان ذکر است که فیلسوف آلمانی کارل اشمیت کتابی با عنوان «الهیات سیاسی» نوشته که در آن اشاره می‌کند دولت جدید اصول خود را از الهیات گرفته است.

همچنین نقدی را از فیلسوف فرانسوی «بوتمی» نقل می‌کند که از ژان‌ژاک روسو، یکی از اولین سکولارهای مدرنیست در فرانسه، انتقاد می‌کند و می‌گوید: «ژان‌ژاک روسو دربارۀ قدرت و حاکمیت مردم همان دیدگاهی را دارد که فیلسوفان دربارۀ خدا دارند، که معتقد است همه کار می‌کند جز بدی.»

به عبارت دیگر، همان مفهوم الهیاتی که برای خدا در غرب وجود داشته، ژان‌ژاک روسو آن را گرفته و نامش را از خدا به پادشاه تغییر داده است.

به همین ترتیب، «دکارت» دربارۀ قدرت و حاکمیت در نامه‌ای می‌گوید: «خدا قوانین فیزیکی را به همان شیوه‌ای ساخته که پادشاه قوانین مصنوعی را در دولتش برای ادارۀ امور می‌سازد.»

بدین ترتیب، جدایی بین خدا و قانون‌گذاری ایجاد کرده، همانطور که یک شخص ربوبی بین خدا و ادارۀ امور مخلوقات جدایی می‌اندازد.

با تحلیل گفته‌های این فیلسوفان اولیۀ سکولاریسم، مشخص می‌شود که سکولاریسم نتوانسته به آن هویت مستقل و غریبی تبدیل شود که خود را از تمام هنجارهای دینی جدا کند. توانسته دولت و دین را جدا کند، اما هرگز نتوانسته جوهر و اصول دینی که انسان بر اساس آن خلق شده را بسوزاند و کنار بگذارد.

خداوند بزرگ می‌فرماید: {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا} [الروم: 30]

مهم نیست انسان چقدر خود را از خدا جدا کند و چقدر راه کفر و سرپیچی را در پیش گیرد، اما اصل دینی در حکومت‌داری همچنان باقی می‌ماند. تنها بستگی به این دارد که آیا انسان‌ها دولت سکولار را بنا می‌نهند که به شکلی زشت اصطلاحات دینی را به کار می‌برد،

یا با سربلندی خود را عضوی از آن برنامۀ الهی می‌دانند که بر ارتباط مستقیم بین خدا و حکومت بر روی زمین تأکید می‌کند.

10/24/2024 11:10:33 PM

دسته بندی نوشته