دیروز، آینۀ امروز است!
وضعیت کنونی بسیار مناسب است تا دربارۀ حملۀ مغولها به کشورهای مسلمان مطالعه کنید. شرایط بسیار شبیه هم است!
- مسلمانان بغداد حدود سی سال نظارهگر حملۀ مغولها به دولت خوارزمی بودند، زیرا تصور میکردند خطر از آنها دور است.
- مغولها در ابتدا با برخی گروههای منحرف از اسلام مانند «حشاشین» جنگیدند و آنها را نابود کردند. برخی از مسلمانان نیز از این امر به دلیل اختلافات مذهبی و عقیدتیشان با آنها خوشحال شدند.
- خلیفۀ عباسی همواره تلاش میکرد از طریق تقدیم هدایا به هلاکو نزدیک شود و با او پیمان بست؛ زیرا گمان میکرد مغولها به پیمانهایشان احترام میگذارند.
- هنگامی که روابط متشنج شد و تهدید هلاکو به خلیفه رسید، نمیدانست موضعی روشن و صریح اتخاذ کند و پیامهای متناقضی میفرستاد. یعنی به او میگفت مراقب باش ما قدرتمندیم، اما چگونه میتوانید این هدایا را بپذیرید و ما را رها کنید. گویی میخواست از نظر سیاسی زیرک باشد!
- درحالیکه هلاکو از حاکم موصل - که متحدش بود - درخواست سلاح و تجهیزات نظامی میکرد، خلیفه افرادی را به موصل میفرستاد تا آلات موسیقی بخرند و خوانندگان و نوازندگان را دعوت کنند (سرگرم جشن و سرگرمی بود).
- وقتی مغولها بغداد را محاصره کردند، برخی از مسلمانان به رهبری حاکم موصل - که بعدها پسرش با دختر هلاکو ازدواج کرد - در محاصره شرکت کردند.
- تفاوت بزرگی در تسلیحات میان مغول و عباسیان وجود داشت. تعجبآور این است که دولت خلافت به هیچوجه فقیر نبود، برعکس، طلا و زر بیحد و حصری داشتند، اما خلیفه مشورت برخی از خائنان را پذیرفت که به او قبولانده بودند مغولها خواهان صلح هستند، ما نیز بهعنوان یك دولت ثروتمند نیازی به خرید سلاح یا آمادهسازی ارتش نداریم و اختلافات بهطور مسالمتآمیز حل میشوند.
- وقتی هلاکو سرانجام خلیفه را گرفت و او را مجبور کرد محل گنجینههای طلایش را نشان دهد، از حماقتش شگفتزده شد. چگونه این همه پول دارد و آن را خرج توسعۀ ارتش خود نمیکند تا از مغولها بهتر باشد.
- من آنچه را که برای مردم بغداد رخ داد با جزئیات نمینویسم، اما میتوانید دربارۀ سقوط بغداد در سال (۱۲۵۸) مطالعه کنید. اگر بخواهیم این مفهوم را نزدیک کنیم، شاید بمب هیروشیما از آنچه برای آنها اتفاق افتاد، مهربانتر باشد.
محمد ممدوح عبدالباری