این فقط یک رفتار فردی نیست، بلکه فرهنگ آنهاست!
در سال ۱۶۷ قبل از میلاد، یک مقام نظامی رومی به نام «بامیلیو اسپولوس»، گروهی از فراریان ارتش روم را جمع کرد و در مقابل دیدگان بسیاری از مردم، همهی آنها را زیر پای فیلها انداخت تا له شدند. این اولین باری بود که دولت از حیوانات برای تنبیه مردم استفاده کرد، اما اولین باری نبود که مردم از تماشای این صحنهها لذت ببرند، بلکه این مسئله به صد سال قبل از این ماجرا برمیگردد، وقتی دو جوان رومی خواستند مراسم تشییع جنازهٔ پدر خود را انجام دهند، آنها دو تن از بردههای خود را آوردند و در میدان بزرگی در مقابل جمعیت زیادی آنها را به جان هم انداختن تا یکی از آنها دیگری را بکشد.
این روند خیلی زود توسعهی بیشتر یافت و حیوانات وحشی مانند شیر، ببر و فیل به میدانها آورده شدند که به انسانها حمله و لتوپارهشان میکردند، اینگونه جمعیت از آن لذت میبردند و امپراتور نیز در رأس مردم به تماشا مینشت و به مردم سلام میکرد.
«ژولیوس سزار» این روند را به سمت دیگری پیش برد هنگامیکه یک شکل ملی به آن داد و مردم را از سرزمینهایی که اشغال کرده بود برای جنگ با شیر، فیل و عقاب به میدانی میآورد و پس از مرگشان، این حیوانات بدن آنها را پاره میکردند.
حیوانات حاضر نیستند با انسانها اینطور رفتار کنند، اما در آن روزگار حرفهای به نام (تربیت شنیداری) وجود داشت که این حیوانات را تربیت میدادند، به آنها غذا میدادند و بزرگشان میکرد؛ آنان حتی قربانیان را برای مرگ سریع آموزش میدادند. این وحشیگری به بخشی از فرهنگ رومیِ معروف به فرهنگ گلادیاتوری تبدیل شد که هادی علوی، آن را بخشی از فرهنگ غربی که از وحشیگری و جنون لذت میبرند، میداند.
رفتار آن صهیونیستی که سگ پلیس را به جان پیرزنی در غزه انداخت، به این دلیل نیست که او در حال جنگ است یا ناگهان و ناخودآگاه آن را انجام داده باشد؛ بلکه این بخشی از فرهنگ عمیقی است که به دو هزار سال پیش باز میگردد!