الحاد، انتخاب یک دین آشفته
آتئیست ها روی ریسمان تردید ایستاده اند.
اکثر ملحدین تا پایان حیاتشان نمی توانند خود را بر بی باوریشان خالص کنند، آشکارا از منهج خودساخته شان در شک و تردیدند ، اضطراب و غبار شک در درون عقیده شان از طرف الگو و پیشتازهای قدیم و جدیدشان نمایان است . بیشتر اوقات عدم ثبوت در سخنانشان دیده شده و دیده می شود ، همان طور که از توصیف خدا و پیامبر و فرهنگ اسلامی در نوشته ها و گفتارهایشان نوشته و گفته می وشود ، این شک و تردید آنها به دلیل عدم تامل در مسائل و عدم سوال درباره آن و گذر کردن از آن به صورت جاهلانه است. شکست این آیدولوژی بی طعم و بی رنگ و بی بو ، اینست که حتی نمی توانند در یک جمله معنای وجودشان را اثبات کنند ، و نمی توانند از این مسائل ناسازگار و نابسامانی که در زندگی خود درست کرده اند مانند یک انسان سالم و تندرست شناخته شوند ، و تعریفی برای معنای زندگی شان پیدا کنند.
آنان از جیب خودشان سخن در می آورند و نشر می کنند ،از دیدگاه ناگوارشان خلقت جهان را صدفه و اتفاقی می دانند ، با عقل و تفکر کوچک و محدودشان خالق را انکار می کنند و به عدم وجود قدردتی پشت این مرگ و زندگی باور می آورند.
آنان...
به روال تغییرات منظم جهار فصل سال عادت کرده اند ، بدون تفکر به اینکه حاکمی هوای سرد را گرم و گرم را سرد می کند ، برف و باران و حادثه ریزش کوه ها ، و گرمای درون زمین ، موج های خشمناک دریاها و تبدیل شدن به بخار ، نگه داشتن ستاره گان و گردش شب و روز و ...، همه اینها از دیدگاه یک جغرافی دان ، در نتیجه آزمایش یک شیمی دان ، در تحقیقات یک فیزیک دان ، در گردش علمی یک ستاره شناس که در چهار چوب کتابی جمع آوری شده _ همه اینها به طور ناگهانی و صدفه درست شده اند_ پس از این بیشتر به حکمران و اداره کننده این رویداد و واقعه ها پی نمی برند ، در آن تامل نمی کنند و آن را نمی فهمند.
از روی تکبر و خودخواهی و خوگرفتن زبانشان به یک فرضیه (فرضیه داروین) ، خود را باهوش ترین و فهمیده ترین انسان های روی زمین می دانند ، خصوصا عقل کسانی را مورد تمسخر قرار می دهند که به خدایی باور دارند که آن را نمی بینند و تشخیص نمی دهند، آنان می خواهند همان طور که سنگ و چوبی را مشاهده می کنند به همان شیوه نیز قدرت بزرگی که مالک زمین و آسمان و تمامی موجودات عالَم است را ببینند تا به او ایمان بیاورند ، اما نمی اندیشند که خالق این سنگ و چوب و انسان کیست، با این حال درخواست دیدن خدا را دارند ، از اینکه خدا را نمی بینند وجودش را نفی و انکار می کنند . و با فیزیک ، متافیزیک را می سنجند.
آنان_ملحدان_ می دانند که کلبه زندگیشان در برابر یک آذرخش و صاعقه آسمان مقاومت ندارد ، خیلی وقت است که پر و بال پرواز آزادی را جمع کرده اند ، خروج از قفس بی باوری را از خود منع کرده اند ، خود را در یک زندگی پر از معنای بی مفهومی حبس کرده اند، نتیجه چالش فکریشان خودکشی و مرگی بزدلانه است ، قبل از مرگشان از فضیلت و زیبایی اسلام می گویند ، اما در طول زندگی حقیرانه به آن ایمان نمی آورند تا پیروانشان را بر ریسمان تردید جا بگذارند و قافله زندگی آنان هم به عدم بصیرت شروع و به خودکشی پایان یابد.
آیا چه لذتی در این تردید و بد گمانی و تیرگی و تباهی وجود دارد ؟
آیا با ماندنشان در این تردید ... چه آرامش مقرری را برای پیروانشان بر جای می گذارند؟
نوشته : نور توفیق