قسمت پنجم: هیولای علم
امروزه علم تنها معیار و محک برای (رسیدن به) راستی و حقیقت هر چیزی است، به اندازه ای که به بهانه ای برای عدم وجود خدا تبدیل شده است!!! اما درحقیقت برای علم نیز باید معیار و محک قرار داده شود، تا ببینیم آیا در زیر سایه علم به جواب تمامی سوالاتمان می رسیم؟ آیا به علم ستم نشده که آن را تبدیل به هیولا کرده اند، و حجمش را از هر چیز دیگری بزرگتر کرده اند؟
علم بر مسائلی که قابل دیدن و آزمایش هستند بنا شده است، و نمی تواند چیز های که قابل مشاهده و آزمایش نیستند را اثبات و روشن کند.
محدودیت های علم زیادند، سوالات بسیاری وجود دارد که علم نمی تواند به آن ها پاسخ دهد .
منابع دیگری از قبیل ( معرفت شناسی و ایپستمولوژی ) وجو دارند که علم نمی تواند جوابی برای آنان باشد(یعنی : علم نمی تواند جواب گویی سوالاتی باشد که در حوزه معرفت شناسی به آنان پاسخ داده می شود)، که همزمان از منابع مهم و ضروری علم به شمار می روند و راهی برای فرار از این سوالات و جواب ندادن به آنها وجود ندارد (یعنی اگر حوزه معرفت شناسی به این سوالات پاسخ ندهد علم نمی تواند به آنها پاسخ دهد و در ضمن راه فرار از آنها را نیز ندارد).
علم، تلاش بشر برای فهمیدن چگونگی کارکردن فیزیکی جهان است، به شیوه ای که هدف علم به دست آوردن توضیحاتی است که با احتمال آزمایشی بدست می آیند.
تعدادی از حوزه هایی که علم نمی تواند آنها را توضیح دهد:
علم نمی تواند به سوالات عمیق وجود پاسخ دهد، علم پاسخ سوال ( چه چیز و چگونه ) را می دهد ، اما نمی تواند به سوالات (چرا) پاسخ دهد، علم محدود به تجربه و آزمایش است و نمیتواند به درون شخصیت (انسانی) رسوخ کند، از جانب اخلاق بی طرف است، نمی تواند حقائق حتمی را اثبات کند، علم نمی تواند عقل را توضیح دهد، نمی تواند هدف وجود انسان را در زندگی توضیح دهد، همان طور که ریچار داوکینز می گوید: (این یک سوال پوچ و بیهوده است که می گوید: من چرا وجود دارم!!)
علم فقط می تواند جهان ماده را توضیح دهد، و هیچ گاه با (قوانین) فیزیک نمی توانیم قواعد و رموز متافیزیک را دریابیم.